شبکههای اجتماعی به مغز و روابط شما آسیب میزنند.
در این مقاله در مورد آسیب شبکههای اجتماعی به مغز صحبت میکنیم. انسان موجودی زنده است که تحتتاثیر محیط و شرایط اطراف خود زندگی میکند. موجود زنده نمیتواند سالمتر از محیط اطرافش یا تاثیرگذارتر از عادتهایش باشد.
شبکههای اجتماعی یک پدیدهی نوظهور هستند، اما برخلاف تکنولوژی، بیولوژی انسانی در پنجاه هزار سال اخیر تغییر نکرده است.
جامعهی امروزی بهطور قابل ملاحظهای نسبت به ۶۵ میلیون سال پیش متفاوتتر و پیچیدهتر شده است. در آن زمان، نیاکان ما گروههایی تشکیل دادند تا زنده بمانند. البته امروزه نیز برای زنده ماندن نیاز به اجتماع میباشد.
مکان درست، مغز نادرست
وقتی ما به موفقیت اجتماعی میرسیم، نورونهای قسمت میانی مغز ما که نیازهای اجتماعی را کنترل میکند، دوپامین آزاد میکند. اما در صورت عدم موفقیت، نقص عصبی قابلتوجهای اتفاق میافتد. متاسفانه شبکههای اجتماعی با قسمت میانی مغز دوست نیستند.
تصور کنید یک دیوانه در شبکههای اجتماعی باشد. نورونهای قسمت میانی مغز نیز همان اندازه توانایی سر و کار داشتن با شبکههای اجتماعی را ندارند.
نشانههای فیزیولوژیکی که نورونهای قسمت میانی برای تعیین وضعیت اجتماعی از تجربههای منفی شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، شبیه زمانی است که بعد از اخراج اجدادمان از قبیلههایشان رخ میداد. البته لایک نشدن در فیسبوک بسیار متفاوتتر از زمانی است که به تنهایی با شغالها رو به رو میشدند.
اما نورونهای قسمت میانی (VTA) نمیتوانند فکر کنند؛ فقط سیگنالها را دریافت میکنند و واکنش میدهند.
به همین دلیل است که مردم ساعتها دربارهی چیزهایی که کنترلی بر آنها ندارند، به صورت آنلاین بحث میکنند. این واکنشها مربوط به کشمکشهای امروزی در فیسبوک و تویتر نیستند، بلکه اینها مربوط به ترسهای طبیعی انسان برای مواجه با مرگهای خاص میشوند. اگرچه هیچ کس به خاطر حملهی توهینآمیز به دانش دیگران نمرده است.
آدمهای ترسو در شبکه اجتماعی شجاع میشوند. به همین دلیل است که ترولهای اینترنتی وجود دارند و چیزهایی در فضای مجازی رد و بدل میشود که در دنیای واقعی اتفاق نمیافتد. امروزه این چنین برخوردهای شبکههای اجتماعی به عنوان تهدید شناخته میشوند.
دریافت تهدید در مغز
هیپوکامپ (قسمت حافظه در مغز) به طور مداوم دنیای خارجی را با باورهای اصلی مغز از این که جهان باید چگونه باشد، مقایسه میکند.
این باور اصلی توسط ترکیبی از ژنتیک، اپی ژنتیک و ساختار مغز و عملکرد پویا تعیین میشود و تحت تأثیر شرایط والدین و درک مغز از محیط اطراف در دورهی پیرازایشی قرار دارد و سپس با توجه به مشاهدات خود، توانایی آن را برای ادامهی حیات فراهم میکند. هنگامی که اختلاف بین دنیای خارج و باور اصلی مغز وجود دارد، یک تهدید اتفاق میافتد.
تهدید باعث میشود که هیپوکامپ به آمیگدال سیگنال بفرستد و آدرنال هیپوتالاموس هیپوفیز که باعث شروع واکنش استرس میشود را فعال کند.
نقش استرس در آسیب شبکههای اجتماعی به مغز
استرس با افزایش فشار خون و شروع حرکت خون و اکسیژن به اندامهای بزرگ جهت آمادهسازی برای کشمکش و دعوای احتمالی واکنش میدهد. سپس گلوکز در جریان خون برای بالا بردن انرژی آزاد میشود، به دنبال آن فرایندهای دیگر نیز اتفاق میافتد.
پاسخ استرس هنگامی که فرد به تهدیدهای واقعی واکنش نشان میدهد، خوب است؛ زیرا آنها کم اتفاق میافتند و بدین ترتیب مکانیسمهای فیزیولوژیکی را بیش از حد تحمیل نمیکنند. اما وقتی پاسخ استرس به طور مداوم به علت تهدید درک شده فعال باشد، فشار خون بالا میرود و این مساله باعث بیماریهای قلبی عروقی است.
افزایش دائمی سطح گلوکز خون باعث مقاومت به انسولین، در نتیجه دیابت، چاقی و اختلالات مختلف پزشکی و روانی میشود که به طور قابلتوجهی به این شرایط ربط دارد. فعال شدن بیش از حد استرس باعث تحریک دگرریختار (allosteric) میشود. در این هنگام مکانیسمهای دفاعی بدن شما آسیب میبینند.
به علت طراحی تکاملی، ساختارها در این بخش مغز نمیتوانند فکر کنند. روش آنها این چنین است که: «اکنون زنده بمان، بعدا سوال بپرس».
فکر و فرآیندهای شناختی فقط در مغز جدید اتفاق میافتد. به علت پیچیدگی زیاد، ساختار دینامیک مغناطیسی، عملکردهای قشری مانند تفکر را به حالت تعلیق در میآورد و در این زمان فرآیندهای زیرقشری مهم، مانند واکنش استرس، تبدیل به واکنش عملی میشود.
مغز قدیمی نمیتواند فکر کند، بنابراین نمیتواند تهدید واقعی را از تهدید درک شده تشخیص دهد. در رسانههای اجتماعی مقدار زیادی تهدید درک شده وجود دارد و مغز جدید نمیتواند از آن رها شود؛ زیرا در هنگام بروز استرس از کار میافتد. بنابراین وقتی رسانههای اجتماعی باعث افزایش تهدید درک شده میشوند، سطح استرس نیز افزایش مییابد. به همین علت میتوان گفت افزایش روز افزون مشکلاتی نظیر چاقی، بیماری قلبی، دیابت و سرطان اتفاقی نیست.
مغز همهی انسانها بهصورت دائمی اطلاعات اطرافش را پردازشمیکند و در صورت وجود تهدید، واکنش استرس در انسانها بروز میکند. خواه ترس (خطر واقعی) یا اضطراب (خطر درک شده) باعث آن شده باشد.
عواقب دشمنی در رسانههای اجتماعی مانند دشمنی واقعی، کشنده نیست. اما باید با احتیاط به آن نزدیک شد زیرا باعث بروز برخی بیماریها میشود.
توجه
بله، انسانها در معرض خطر هستند، و ما باید آن را حل کنیم، اما چگونه میتوان آن را حل کرد؟
معاشرت زمانی اتفاق میافتد که دو یا چند نفر باهم تعامل داشته باشند، بنابراین از این مکانها شروع میشود: در ترافیک، اتاق استراحت محل کار، سوپرمارکت یا در رسانههای اجتماعی.
موضوعاتی از قبیل سیاست، دین و قضاوت را با خود به خانه نیاورید. سعی کنید همدلی را در آغوش بگیرید و کارهای متفاوتی برای مهربانی بیشتر انجام دهید.
زمان ارزشمندترین دارایی انسان است، بنابراین وقت خود را صرف تمجید و یا قضاوت دیگران نکنید، برای زندگی شخصیتان انرژی صرف کنید و آن را در دعواهای توییتری و فیسبوکی هدر ندهید.
در نهایت این که، درست کردن جامعه مثل صرفهجویی در پول است. اگر از پنیها مراقبت کنید، دلارها از خود مراقبت خواهند کرد.